دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری بیجار. راه آن مالرو است. و در تابستان از سیدان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری بیجار. راه آن مالرو است. و در تابستان از سیدان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
مرکز دهستان دولت خانه بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در24هزارگزی باختر قوچان دارای 287 تن سکنه است. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
مرکز دهستان دولت خانه بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در24هزارگزی باختر قوچان دارای 287 تن سکنه است. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
پناه و ملجاء دولت و سلطنت. (ناظم الاطباء). که در پناه بخت و نعمت و اقبال است. که بخت و اقبال پشت و پناه اوست: که دولت پناها جوانبخت باش همه ساله با افسر و تخت باش. نظامی. یکی سوی دستور دولت پناه به چشم سیاست نظر کرد شاه. نظامی. یاران همنشین همه از هم جدا شدند ماییم و آستانۀ دولت پناه تو. حافظ
پناه و ملجاء دولت و سلطنت. (ناظم الاطباء). که در پناه بخت و نعمت و اقبال است. که بخت و اقبال پشت و پناه اوست: که دولت پناها جوانبخت باش همه ساله با افسر و تخت باش. نظامی. یکی سوی دستور دولت پناه به چشم سیاست نظر کرد شاه. نظامی. یاران همنشین همه از هم جدا شدند ماییم و آستانۀ دولت پناه تو. حافظ
نامی است که اتابک ابوبکر پس از تصرف جزیره کیش بدان جزیره داد ودر تمام دورۀ استیلای اتابکان فارس نام متداول کیش دولت خانه بوده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به قیس وکیش و نیز نزهه القلوب مقالۀ سوم ص 120 و 136 شود
نامی است که اتابک ابوبکر پس از تصرف جزیره کیش بدان جزیره داد ودر تمام دورۀ استیلای اتابکان فارس نام متداول کیش دولت خانه بوده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به قیس وکیش و نیز نزهه القلوب مقالۀ سوم ص 120 و 136 شود
خواهندۀ دولت. خواهان دولت، نیکخواه و خیرخواه. (ناظم الاطباء). خواهان دولت و سعادت کسی یا کسانی. دعاگوی دولت کس یا کسان. (یادداشت مؤلف) : ترا نجوم و فلک لشکر است و لشکرگه ترا ملوک و ملک داعی اند و دولتخواه. سلمان ساوجی. من نه آنم که به جور از تو بنالم حاشا بندۀ معتقد و چاکر دولتخواهم. حافظ. ، طرفدار دولت و حکومت. طرفدار هیأت حاکمه. صمیمی به دولت. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دولتخواهی شود
خواهندۀ دولت. خواهان دولت، نیکخواه و خیرخواه. (ناظم الاطباء). خواهان دولت و سعادت کسی یا کسانی. دعاگوی دولت کس یا کسان. (یادداشت مؤلف) : ترا نجوم و فلک لشکر است و لشکرگه ترا ملوک و ملک داعی اند و دولتخواه. سلمان ساوجی. من نه آنم که به جور از تو بنالم حاشا بندۀ معتقد و چاکر دولتخواهم. حافظ. ، طرفدار دولت و حکومت. طرفدار هیأت حاکمه. صمیمی به دولت. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دولتخواهی شود
خانه دولت و اقبال: ز دولت خانه این هفت فغفور سخن را تازه تر کردند منشور. نظامی. هر روز... دست اقبال در دولت خانه تازه بر وی می گشاد. (المضافات الی بدایعالازمان ص 2) ، بارگاه و کوشک و خانه. (ناظم الاطباء). دربار. دربار سلطنتی. درگاه. هر خانه و سرای سلطنتی. خانه های مربوط به دربار سلطنتی: و کشیک خانه در دولت خانه را به جهت دیوان وزراء اعظم بنا گذاشته اند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 6). باید دانست که امراء ایران مطلقاً بردو نوع می باشند: نوع اول - امراء غیردولتخانه که ایشان را ’امراء سرحد’ می نامند... نوع دوم - در ذکر امراء در دولت خانه مبارکه که همگی در درگاه جهان پناه شاهی حاضر و هر یک به منصب مختصی سرافراز می باشند. (تذکرهالملوک ص 5). امر و نهی دولت خانه میدان و سمت مطبخ و سمت چهار حوض با قاپوچیان دیوان... و امر و نهی ایشان با عالیجاه ایشیک آقاسی باشی دیوان اعلی است. (تذکرهالملوک ص 28). - دولت خانه خاص، سرای سلطنتی. (ناظم الاطباء) : چون دولت خانه خاص بازگردید قرار نشستن و مجال بودن نداشت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 94). - دولت خانه سلطان، دربار سلطنتی. دربار شاهنشاهی. کاخ پادشاهی: چه شادیها کند رضوان اگر سلطان دهد فرمان که رو بنشین به دربانی به دولت خانه سلطان. مختاری غزنوی. ، دولت منزل. دولت سرای. تعبیری در زبان ادب که با مخاطب بجای خانه گویند، فردا به دولت خانه شما می آیم. (یادداشت مؤلف)
خانه دولت و اقبال: ز دولت خانه این هفت فغفور سخن را تازه تر کردند منشور. نظامی. هر روز... دست اقبال در دولت خانه تازه بر وی می گشاد. (المضافات الی بدایعالازمان ص 2) ، بارگاه و کوشک و خانه. (ناظم الاطباء). دربار. دربار سلطنتی. درگاه. هر خانه و سرای سلطنتی. خانه های مربوط به دربار سلطنتی: و کشیک خانه در دولت خانه را به جهت دیوان وزراء اعظم بنا گذاشته اند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 6). باید دانست که امراء ایران مطلقاً بردو نوع می باشند: نوع اول - امراء غیردولتخانه که ایشان را ’امراء سرحد’ می نامند... نوع دوم - در ذکر امراء در دولت خانه مبارکه که همگی در درگاه جهان پناه شاهی حاضر و هر یک به منصب مختصی سرافراز می باشند. (تذکرهالملوک ص 5). امر و نهی دولت خانه میدان و سمت مطبخ و سمت چهار حوض با قاپوچیان دیوان... و امر و نهی ایشان با عالیجاه ایشیک آقاسی باشی دیوان اعلی است. (تذکرهالملوک ص 28). - دولت خانه خاص، سرای سلطنتی. (ناظم الاطباء) : چون دولت خانه خاص بازگردید قرار نشستن و مجال بودن نداشت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 94). - دولت خانه سلطان، دربار سلطنتی. دربار شاهنشاهی. کاخ پادشاهی: چه شادیها کند رضوان اگر سلطان دهد فرمان که رو بنشین به دربانی به دولت خانه سلطان. مختاری غزنوی. ، دولت منزل. دولت سرای. تعبیری در زبان ادب که با مخاطب بجای خانه گویند، فردا به دولت خانه شما می آیم. (یادداشت مؤلف)
که سعادت و نعمت پدید آورد: بخت را کوست بکر دولت زای عقد بر شاه کامران بستند. خاقانی. که ظفر و نصرت را با رای دولت زای و رایات مملکت افزای ما هم عنان گردانیده است. (تاریخ جهانگشای جوینی)
که سعادت و نعمت پدید آورد: بخت را کوست بکر دولت زای عقد بر شاه کامران بستند. خاقانی. که ظفر و نصرت را با رای دولت زای و رایات مملکت افزای ما هم عنان گردانیده است. (تاریخ جهانگشای جوینی)
محمدعلی میرزا متخلص به دولت (متولد 1203 و متوفای 1237 ه. ق.) پسر اول فتحعلیشاه بود. وی حکمران کرمانشاه و سرحد دار عراقین بود و در 1236 ه. ق. مأمور حمله به خاک عراق شد و در 1237 ه. ق. بین سرحد و کرمانشاه مرد. وی پدر محمدحسین میرزا حشمت الدوله و طهماسب میرزا مؤیدالدوله و امامقلی میرزا اعتمادالدوله است. (از فرهنگ فارسی معین). شاهزادۀ بلند همت بزرگترین پسر فتحعلیشاه قاجار بود به سال 1203 ه. ق. در قصبۀ نوا به دنیا آمد و به سال 1237 ه. ق. در بازگشت از بغداد درگذشت. او گاهی که از امور مملکت داری فراغت می یافت به سرودن اشعار می پرداخت، از آن جمله است: از مرگ کسی تا نشوی خرم و غمگین کاین ره همه را پیش بود پیش و پس ما. عمر به پایان رسید یار نشد یار ما آه ز عمر کم و حسرت بسیار ما نیست ملامت به ما با همه ناقابلی شد چو ز راه کرم خواجه خریدار ما نامه و رو از گناه هر دو سیه گشت آه گر نکند شستشو دیدۀ خونبار ما. (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 26). و رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
محمدعلی میرزا متخلص به دولت (متولد 1203 و متوفای 1237 هَ. ق.) پسر اول فتحعلیشاه بود. وی حکمران کرمانشاه و سرحد دار عراقین بود و در 1236 هَ. ق. مأمور حمله به خاک عراق شد و در 1237 هَ. ق. بین سرحد و کرمانشاه مرد. وی پدر محمدحسین میرزا حشمت الدوله و طهماسب میرزا مؤیدالدوله و امامقلی میرزا اعتمادالدوله است. (از فرهنگ فارسی معین). شاهزادۀ بلند همت بزرگترین پسر فتحعلیشاه قاجار بود به سال 1203 هَ. ق. در قصبۀ نوا به دنیا آمد و به سال 1237 هَ. ق. در بازگشت از بغداد درگذشت. او گاهی که از امور مملکت داری فراغت می یافت به سرودن اشعار می پرداخت، از آن جمله است: از مرگ کسی تا نشوی خرم و غمگین کاین ره همه را پیش بود پیش و پس ما. عمر به پایان رسید یار نشد یار ما آه ز عمر کم و حسرت بسیار ما نیست ملامت به ما با همه ناقابلی شد چو ز راه کرم خواجه خریدار ما نامه و رو از گناه هر دو سیه گشت آه گر نکند شستشو دیدۀ خونبار ما. (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 26). و رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه شهرستان خرم آباد. واقع در 5هزارگزی جنوب راه شوسۀ خرم آباد به بروجرد. دارای 300تن سکنه است. آب آن از چشمه ها و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه شهرستان خرم آباد. واقع در 5هزارگزی جنوب راه شوسۀ خرم آباد به بروجرد. دارای 300تن سکنه است. آب آن از چشمه ها و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است جزء دهستان نردین بخش میامی شهرستان شاهرود. واقع در 32هزارگزی شمال نردین با 350 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است جزء دهستان نردین بخش میامی شهرستان شاهرود. واقع در 32هزارگزی شمال نردین با 350 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)